واکنش اهالی سینما و تلویزیون به قتل داریوش مهرجویی
گروه: رادیو و تلویزیون , سینما | کد خبر: 24449 | ۲۳ مهر ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۵
خبر قتل داریوش مهرجویی و همسرش شوک بزرگی به اهالی فرهنگ و سینمای ایران وارد کرد.
به گزارش ایران فیلم پرس، پس از مرگ ناگهانی کیومرث پوراحمد دیگر کارگردان شناخته شده کشورمان و درگذشت آتیلا پسیانی، بازیگر مطرح ایران در روزهای گذشته، خبر قتل داریوش مهرجویی، داغی سنگین بر دل علاقهمندان و اهالی سینما گذاشت و اتفاقی تکاندهنده برای سینمای ایران بود. در ادامه برخی از واکنشها را مرور میکنیم:
محمد خزاعی، رئیس سازمان سینمایی: ضایعه فقدان جانگداز سینماگر نامدار سینمای ایران استاد داریوش مهرجویی و همسر بزرگوار ایشان دل سینماگران شریف ایران و علاقمندان این فیلمساز مولف و برجسته سینما را به درد آورد. استاد مهرجویی که از بنیانگذاران موج نو سینمای ایران و طلایهدار سینمای متفکر و دغدغهمند بود همواره در مسیر رشد و تعالی سینمای ایران قدم برداشت و آثاری ماندگار و جریان ساز را به عرصه فرهنگ و هنر این مرز و بوم هدیه کرد. داغ از دست دادن یکی از معتبرترین و شاخص ترین سینماگران ایرانی فراموش شدنی نیست چنانکه جای خالی این هنرمند بزرگ هم پر شدنی نیست. اینجانب ضمن عرض تسلیت خدمت بازماندگان این حادثه دردناک و تعزیت محضر همه سینماگران و علاقمندان این هنرمندبزرگ، اطمینان خاطر می دهم سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از همه ظرفیتهای خود برای پیگیری این واقعه و شناسایی و مجازات عامل یا عوامل این جنایت نابخشودنی استفاده خواهد کرد و تا حصول نتیجه و روشن شدن همه ابعاد ماجرا ذرهای دریغ نخواهد کرد.
محسن برمهانی معاون سیما: ضایعه دلخراش و غم انگیز درگذشت داریوش مهرجویی را به جامعه هنری کشور و همه ایرانیان هنردوست تسلیت عرض می کنم. او تولید آثار مختلفی را در کارنامهاش دارد که ویژگی مشترک همه آن ها دغدغهمندی و عشق به ایران است.
داریوش مهرجویی همکاری هایی هم با سازمان صداوسیما داشت که نتیجهاش خلق آثار تحسین برانگیزی چون «مهمان مامان» است. همچنین نگاه وسیع و سطح بالای اطلاعات این کارگردان بزرگ باعث شد تا فیلم های او دایره وسیعی از مخاطبان را در بربگیرد و هر یک، با سلیقه و ذائقه قشری از جامعه تناسب دارد.
مرحوم مهرجویی قبل از انقلاب اسلامی نیز با آثار خودش از جمله فیلم های «گاو» و «دایره مینا» مخالفتش با رژیم ستمگر پهلوی را ابراز کرده بود.
این فیلمساز طی سال های پس از انقلاب همواره در همه فراز و نشیب ها همراه مردم بود و هیچ گاه روی خوشی به دشمنان نشان نداد.
بار دیگر درگذشت دردناک داریوش مهرجویی و همسر ایشان را به همه هموطنان و هنرمندان و به ویژه دختر ارجمند و سایر بازماندگان ایشان تسلیت عرض می کنم و از خداوند منان برای ایشان رحمت و آرامش را خواهانم.
بهرام رادان، بازیگر: چقدر عجیب، چقدر دلخراش، چقدر بی رحمانه،وای بر ما.
محمد حسین مهدویان، کارگردان: داریوش مهرجویی را کشتند. این سرچشمه جوشان سینمای ایران و منبع الهام چند نسل از فیلمسازان ایرانی را کشتند. چه طور باور کنیم این کابوس را؟ چه طور باید با این پایان خونین، تراژیک و هولناک کنار بیاییم؟ خدا به داد همه ما برسد.
رضا میرکریمی، کارگردان: خداحافظی تلخ با استاد داریوش مهرجویی، فیلمسازی خلاق و تجربه گرا و روشنفکری باسواد و منصف، که نسل من بسیار از او آموخت.
هومن سیدی، کارگردان و بازیگر: درست است که مرگ حق است اما مرگ ناحق ظلم. این دگر چگونه اتفاقی بود! کاش کسی بگوید همه چیز کابوس است، کاش کسی بگوید این سیاهی روزی تمام میشود. مرگ افتاده به جانمان. جان و جسم می گیرد در دم. کشتار شبانه در خانه آقای مهرجویی! باور نکردنی است. سهمناک و موحش است. به چه گناهی؟ آنهم اینگونه وهمناک عده ای، دو اناسن بی دفاع را کشتار کنند!
گلاب آدینه، بازیگر: ای دااااااااد ای فغاااااان ای هوااااااار با این خبر باید چه کنیم؟ خدایا خداوندا چه خبره؟؟؟؟ این قلب ای مغز از ناباوری سنگ نشو، منفجر نشو. این همه هر روز اخبار موهن از زمین و زمان می باره، خدایا خودت رحم کن. چرا کسی به داد اعتراض خانم مهرجویی نرسید؟ قاتل کیه؟ کجاست؟ کجا بوده؟ چرا بوده؟ واقعا این خبر درسته؟ ای کاش ای کاش دروغ باشه، شوخی احمقانه ای باشه، ای کاش
مصطفی کیایی، کارگردان: ساعت حدود 2 شب با صدای زنگ موبایل از خواب پریدم. نگاه کردم پدرام شریفی بود. ترسیدم و جواب دادم. با صدای وحشتزده و لرزان گفت شما هم شنیدی مهرجویی رو کشتن؟ عجیب ترین و وحشتناک ترین و بی زمان ترین خبر ممکن، مهرجویی و همسرش در خانه به قتل رسیدند. کوتاه و تلخ، و من هنوز شوکه از این سرنوشت و این میزان سیاهی برای این روزهای سینما.
پریناز ایزدیار، بازیگر: برای توصیف این فاجعه تلخ، کلامی پیدا نمی کنم. اصلا باورکردنی نیست.
فرزاد موتمن، کارگردان: بهـت و شوک ناشی از دریافت خبر قتل هولناک و وحشیانه داریوش مهرجوئی و همسرشان وحیده محمدی فر را نمیتوانم با کلمات توصیف کنم. تمام شب را بی حرکت نشستم وبه این کابوس فکر کردم و حالا که کم کم به صبح نزدیک میشویم بی اختیار بیاد تابلوهـائی از ولادیسلاو کاداورسکی نقاش و موزیسین جوان اهـل اوکراین (متولد ١٩٨٨ است) افتادم که چند پیش دیده بودم. آثارش بعنوان نمونه هـائی از “سوررئالیزم سیاه” توصیف میشود و تم غالب آنهـا مرگ است.
هانیه توسلی: خبر آنقدر هولناک است،آنقدر عجیب و مهیب است،که لال شده ام.دو ساعتی است که شنیدم و درحال اشک ریختنم.لال و گریان و مبهوت به کارگردان محبوبم فکر می کنم.به مهرجویی بزرگ. به او که خلاق و هنرمند بود. وجود نازنینش در سینمای غنیمتی بود.
منیژه حکمت، کارگردان: ای وای، چه کنیم با این همه درد، نگرانی، غصه، غم و…چه کنیم.
پرویز پرستویی، بازیگر: سکانس پایانی تلخ! به قتل رسیدن یک کارگردان برجسته ایران و همسرش به ضرب چاقو!؟ امنیت کجایی؟! شوک شبانه به سینمای ایران؛ چه رفتن تلخی، چه رفتن دردناکی، تسلیت به خانواده محترم آقای مهرجویی و همسرش، تسلیت به دخترشان، تسلیت به ایران، تسلیت به خانواده سینمای ایران، آخه این رواست؟ یک هنرمندی که کلی با آثار خود خاطره در دل تک تک ملت ایران داشت! فقط از یک اثرش نام میبرم (گاو)!
مهدی یزدانی خرم روزنامهنگار و نویسنده: داریوش مهرجویی را کشتند. کشتند داریوش مهرجویی را. داریوش مهرجویی را با چاقو کشتند، با چاقو داریوش مهرجویی را کشتند. شب او و همسرش را کشتند و کشتند و خون خانهشان را برداشته حتمن. او را تهدید کردهبودند و تهدید کردهبودند او را.
داریوشکُشی در شبِ پاییزی و من در نیمهشب در حالیکه هنوز نمیدانم چهگونه به نبودنِ مهرجویی فکر کنم بر فعلِ «کشتن» ماسیدهام. و مینویسم چون استخوانم یخ زده و هی بلند میگویم به مریم که داریوش مهرجوی را کشتند با چاقو. حتمن آمدهاند توی خانه. چند نفر بودهاند؟ حتمن وقتی ما داشتهایم به او فکر نمیکردهایم او مشغول خونخوردن بوده. من چهلوچهار سال دارم و نمیدانم چهگونه این کشتن را باور کنم. یعنی داریوش مهرجویی دیگر نیست و یعنی داریوش مهرجویی ۸۳ ساله را کشتهاند تا نباشد.
من هیچ نظری ندارم. من منتظرم تا صبح شود تا خبرها بیاید تا آفتاب بیاید تا هنوز بفهمم این چه خاکیست که بر سر ما ریختهاند. حتا نمیتوانم تصور کنم. تصور کنم که داریوش مهرجویی را کشتند. شب کشتند. شبها آدم میکشند معمولن ولی داریوش مهرجویی «معمول» نبود و چه کسی او را کشت؟ چه کسی او را کشت؟ چه کسی او را کشت؟ چه کسی او را کشت؟ چه کسی داریوش را کشت؟ چه کسی خون او را ریخت؟ چه کسی همسرش را کشت؟
صالح تسبیحی، روزنامه نگار: معصومه سیحون را یکبار در ویلایش دست و کتف و پا بستند. چسب به دهانش زدند و خانه را روبیدند. دزد بودند. قاتل نبودند. احیا شد و گذشت و بعدها ساده مرد. سی سال گذشته و چه برما رفته که مهرجویی اینجور. خداوندا، اینجور. جامعه ای در حال حل شدن در اسید.
غلامرضا موسوی، تهیه کننده: باور کردنی نیست، نیمه های شب است و خبر بهقتل رسیدن استاد بزرگ سینمای ایران داریوش مهرجویی و همسر و همکار گرامیش منتشر شد. شب بدی است. یاد استاد ماندگار و تسلیت به سینمای ایران و خانواده بزرگ ایشان و مردم عزیزمان.
هوشنگ گلمکانی، کارگردان و روزنامه نگار: دیگر کلمات هم می گریزند، کافی نیستند. مدام تصویر مهرجویی در مصیبت های این یکی دو سال اخیر به یادم می آیند، قبل ترش به کنار که گفت کارنامه بیش تر حاصل سانسور است تا اراده خودم. تصویر کابوس های آخر در ذهنم رژه می روند. لامینور، تعویق اکران، ویدئوی اعتراض، فریاد، توطئه، ویدئوی دوم، توهین، توهین، توبیخ، توهین، توهین، استنطاق، توهین، توهین، تعقیب، توهین…
این چه بساطی است برای فیلم ساز تاریخ ساز ما؟ و حالا این شب خونین و هولناک که خواب می گریزد از جسم و جان و روح و روان. در این شب وحشت و خون و ناباوری بار دیگر آرزو می کنم ای کاش می خوابیدم و بیدار نمی شدم تا تمام شود این کابوس ها، اما خواب می گریزد مثل آهویی که…
رضا درستکار، منتقد سینمایی: ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت. تقریبا لال شده ام! داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی فر با ضربات چاقو… مرگ هر زمان هم که رخ دهد، باز هم زود است. مادر دهر دیگر کجا هرمندی چون مهرجویی عزیز بیافریند؟
که عمق این جنایت، که هضم و تحمل این ضایعه، که همجواری با این دنیای پرقساوت و کینه توز… ای مرگ
سوفیا نصراللهی، روزنامه نگار: مصداق ترانه سنتوریام الان. هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم…چه دنیای رو به زوالی دارم. چقدر از “لیلا” نوشتم. یادتونه؟ چقدر دیالوگ “هامون”. چقدر رفاقت سر “مهمان مامان”. چقدر حسرت سر “سنتوری”. چقدر ذکر “پری”. چقدر سرخوشی تهرانگردی.چقدر چادر سر کشیدن “سارا”. چقدر عزادار شدم.
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید