«صبحانه با زرافهها»| بدتر از چیزی بود که بشود به آن بد گفت
گروه: تیتر دو , سینما | کد خبر: 60541 | ۱۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۷:۳۰
با احتمال اینکه حالم از دیدن این فیلم خوب شود و حداقل فرصتی که میگذارم چهرهای صرفاً کتابخوان و شبهروشنفکر از صحت را در ذهنم حک نکند، پا در سالن سینما گذاشتم. واقعیت آن است که فیلم خیلی بدتر از چیزی بود که بشود به آن بد گفت.
به گزارش ایران فیلم پرس، صبحانه با زرافهها بدترین فیلمِ سروش صحت است. این اثر یک تقلب بد از فیلمِ بدِ «بیحسی موضعی» حسین مهکام است و علاوهبر اینکه حرفِ تازهای برای گفتن ندارد، فُرمِ صحت را نیز اغراق کرده. کاراکترهایی که فردا برایشان تفاوتی ندارد و با مصرفِ مواد مخدر شارژ میشوند، غالباً پولدار هستند و در مراسم ازدواج رفیقشان کروات میزنند، نوعی برداشت از امروزِ جامعهی ایران است که پیازداغِ فرهنگِ جمعیتی سرخوش و باری به هر جهت را زیاد کرده.
به خوانشِ سطحی فیلم دقت کنید: پویا، هوتن شکیبا، و مجتبی، بهرام رادان، خود را برای رفتن به یک میهمانی آماده میکنند بعد متوجه میشویم آن مهمانی یک مراسم ازدواج است، بعد پویا مشروبات الکلی را مثل آب میخورد و یک پسته هم از روی آن، بعدها متوجه میشویم پویا دوست دختری دارد که بهتر است دیدهی دیگری را نشنیده بگیرد و ببخشد، رضا، پژمان جمشیدی، در مراسم عروسی خود اُوِردوز میکند و درحالی که از پلههای زیادی میافتد سرش آسیب نمیبیند و…
این اگرچه یک خوانِشِ سطحی از طرف یک بیننده عامِ فیلمباز است که به سینما آمده تا ببیند صحت با فیلمِ از «زودپز» رامبد جوان، سبقت گرفتهاش چه کرده اما در عمق نیز فُرم حرفی غیر از این سطح نمیزند. یک سری رفتارهای غیرمعمول در مواجهه با طبیعت و زندگی انجام دادن که مثلاً: هنوز متوجه نشدم چرا برادر عروس که آنقدر گیر است و اسم بدی هم روی او گذاشتهاند حرف رفقای رضا را باور نمیکند و میگوید: دیدینش بهش بگید بیاد بشینه پیشِ عروس، فیلمِ طنز و احیاناً کمدی نمیسازد.
-وفاق فرهنگی
من با احتمال اینکه حالم از دیدن این فیلم خوب شود و حداقل فرصتی که میگذارم چهرهای صرفاً کتابخوان و شبهروشنفکر از صحت را در ذهنم حک نکند، پا در سالن سینما گذاشتم. واقعیت آن است که فیلم خیلی بدتر از چیزی بود که بشود به آن بد گفت. بازیهایش هم چنگی به دل نمیزد: شاهین، بیژن بنفشهخواه که عملاً نقش ساقی را در فیلم داشت و بازی خاصی از او ندیدیم. دکتر، هادی حجازیفر، اگرچه اینچنین نقشها که از زن دومشان خیلی میترسند و مست کردهاند خوب به او میآید اما بازیاش تعریفی نداشت.
در کل باید تنها همان سکانسی از فیلم را جدّی بگیریم که مثلا به رضا پیشنهاد میدهند بجای فلان جا برو فلان جا که زرافهها سر میز میآیند و از تو چیزی میدزدند. اینها همه توی خواب هم که باشد برای مخاطب تفاوتی نمیکند. واقعیت آن است که این سینما در حال ماهی گرفتن از آب گلآلودِ فرهنگ در جامعه است. جامعهای که به شدت نیاز به وفاقِ فرهنگی دارد اینگونه سینمایش از دگرباشان میگوید. «صبحانه با زرافهها» بخشِ کوچکی از سینمایی است که باید فرهنگسازی کند و این مهم را فراموش کرده.
-اشتباه
ما جهانِ تازهای از صحت در این فیلم نمیبینیم. آدمهایی که لبهای نشستهاند و پاهاشان آویزان درحالِ خواندنِ قسمتی از یک ترانه هستند چه نگاه تازهای از صحت را میرساند؟. او پویاییِ خود را از دست داده. حرف تازهای برای گفتن ندارد و اشتباهِ بزرگش اصرار بر جهانی است که شاید در «جهان با من برقص» خلق کرده. البته قبلتر در تلویزیون با «ساختمان پزشکان»، «شمعدونی» و «پژمان» یورشی به سمتِ این نگاه برده بود اما در «صبحانه با زرافهها» علاوهبر تاکید بر تالیفاسدهای چنین نگاهی آنها را بزرگ و گاهاً درست عنوان میکند.
بعد من با این شکل فیلمساختنِ صحت در اثری که راجع به آن بحث میکنیم مشکل دارم. نماهایی بسته که کات میخورد به بستهتر. لوکیشنهایی متروک که قرار است به مقاصدی رئالیته وصل شوند و دوربین که همواره در خدمت بازیگر است نه داستان. این سه فکت مجموعهای از رفتارهای کهنهی مولف به عنوان فیلمساز است. صحت را برای «کتابباز»اش دوست دارم اما سینمایش چنگی به دل نمیزند.
اعتراف میکنم که «بیحسی موضعی» در خوب کردن حال بیننده از «صبحانه با زرافهها» خیلی جلوتر است. اگرچه مفهوم در هر دو مورد غلط است و چهرهای ماورایی از انسان به نمایش میگذارد اما آنچه میانِ این دو اثر به اشترک گذاشته شده فُرمِ غلط انداز آنها است. باید این مهم را بدانیم که اگر فیلم چیزی به ما اضافه نکند و فقط مقولهای اجتماعی و احیاناً فرهنگی را به مخاطبش گوشزد کند صرفاً میتوان آن اثر را یک اثرِ هیجانی و از روی احساسات که تاریخ انقضا هم دارد نامید.
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید