به بهانه پایان حضور 15 ساله احسان محمدحسنی در «اوج»
گروه: تیتر دو , رادیو و تلویزیون , سینما | کد خبر: 61345 | ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۶
اکنون که محمدحسنی با هدف «تزریق خون تازه به رگهای تشکیلات اوج» از این مجموعه رفته، بد نیست از او بگوییم تا مخاطبانی که فقط نام او به گوششان خورده از تأثیرگذاریهای مدیریتیاش در عرصه فرهنگ و هنر بدانند.
هوشی که سازمان اوج در شکل اداره این رسانه از آن بهره میبرد تا حد زیادی به مغز متفکر آن، یعنی احسان محمدحسنی وابستگی داشت؛ هرچند در اساسنامه اوج حرف و بیان خاصی از جایگاه مدیریت در آن به میان نیامده -که این خود ناشی از اهداف بلندنظرانه و روحیه خاضعانه گردانندگان اوج است- اما نمیتوان کتمان کرد که هسته مرکزی تشکیلات مهمی همچون اوج بدون تکیه بر مواضع احسان محمدحسنی به جایگاهی که در حال حاضر از آن بهرهمند است دست پیدا کند، اما این اتفاق چگونه رخ داد؟
حلقه اصلی مدیران اوج و در رأس آنها محمدحسنی بسیار تلاش کردند در اداره امور فرهنگی و کار در عرصه ساخت برنامههای سرگرمکننده به نسخه دوم صداوسیما تبدیل نشوند و بار مسئولیت را بیش از حدی که امکانات سختافزاری و نرمافزاری اجازه میدهد بر دوش این مجموعه نیندازند. محمدحسنی خود در نشست رسانهای اوج -که در 25 مهرماه سال 1400 ترتیب داده بود- به همین مسأله اشاره کرد و گفت: «بلایی که سر سازمانهای رسمی مثل صداوسیما و ارشاد آمده این است که حجم نیروی انسانی و هزینههای جاری آنقدر زیاد است که امکان تولید و نفس کشیدن ندارند. چشم بر هم میزنند باید حقوق چند میلیاردی پرسنل را فراهم کنند.»
همین نگرش ثابت میکند که مجموعه اوج برای «مصرف» بودجه فرهنگی کشور به وجود نیامد و اصل و اساس شکلگیریاش را برمبنای یک طراحی دقیق دوساله گذاشت. آنها برای اینکه ایده اوج را استارت بزنند عملکرد اغلب دستگاههای رسمی فرهنگی را با دقت مورد بررسی قرار دادند و درنتیجه به این نقطه رسیدند که برای حضور در زمین فرهنگ باید از دایره تنگ نهادهای رسمی خارج شوند و به فکر طراحی ایدهای مستقل و نمونه بگردند. به عبارت دیگر رسیدن به «همین نقطه صفر حرکت» بود که باعث شد، اوج از همان ابتدا با قدرت کارش در زمینههای مختلف نظیر ساخت فیلم مستند، فیلم سینمایی داستانی، طراحی و اجرای دیوارنگاره، موسیقی، فیلم کوتاه و… آغاز کند و در ادامه هم با پشت سر گذاشتن سازمانهای پرسابقهتر فرهنگی به ملجایی برای هنرمندان انقلابی تبدیل شود.
البته باید در پرانتز به این مورد هم اشاره کرد که زیربنای کار انقلابی در اوج برطرف کردن نیازهای اقتصادی نبود و هدف نهایی گردانندگان این سازمان باتوجه به مواردی که در اساسنامهشان به آنها اشاره کرده به «پول درآوردن» و «کسب سود» منتهی نمیشد. اهداف و ماموریت اصلی در اوج به «سیاستگذاری راهبردی در حوزه تولیدات هنری گفتمان انقلاب اسلامی»، «شناسایی و توانمندسازی مؤسسات و یا استعدادهای جوان و خودجوش»، «سازماندهی و سفارش تولید محصولات حرفهای» و «توزیع» خلاصه میشد و بهجز مورد توزیع که میتوان آن را ناظر بر فعالیتهای اقتصادی از سمت مدیریت تشکیلات دانست محور همه اتفاقات پول و قبضه کردن بازار نبود، که اگر این مسأله واقعیت داشت پخش سینمای ایران به کنترل اوج یا دیگر نهادهای همسو درمیآمد.
با وجود این، اتاق فکر اوج بیکار ننشست و در راستای توفیق امر ملی و خطاب قرار دادن جمیع مردم ایران از تمام ظرفیتهای موجود در زمینه اقتصادی استفاده کرده و به کارش رونق داد. در یک نمونه قابل ذکر، مؤسسه اوج در سال 1399 هجده میلیارد تومان از نهادهای رسمی کمک گرفت ولی جزء معدود تشکیلات فرهنگی در کشور بود که توانست با فروش داخلی و خارجی آثارش 90 میلیارد تومان درآمد کسب کند. آنها با فروش سریال «آقازاده» به پلتفرم فیلیمو و همچنین به دست آوردن مبلغی بالغ بر 170 هزار دلار از فروش فیلم سینمایی «به وقت شام» به کره جنوبی و تایوان نشان دادند که راه پول درآوردن را هم بهخوبی بلدند و میتوانند در این زمینه با فعال کردن حوزه خلاقیت و نوآوریشان، حسابی گرد و خاک به پا کنند و حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشند.
آنچه گفته میشود سریال «آقازاده» با بیش از یک میلیارد و 216 میلیون دقیقه تماشا صاحب جایگاه پرمخاطبترین مجموعه تلویزیونی فیلیمو در سال 1399 شد و سری پنجم سریال پایتخت بهعنوان یکی از محصولات مهم «اوج» هم براساس گزارش مرکز تحقیقات رسانه ملی با 81.3 درصد در صدر آثار پربیننده سال 1397 تلویزیون قرار گرفت. تمام این اتفاقات بیانگر این نکته است که اوج نگاه ویژهای به تولید آثار سرگرمکننده دارد و این مسأله در تضاد با موازین و چهارچوبهای هنر انقلاب نیست.
توان ساخت و ارائه محتوا در اوج، تنها به مرزهای جغرافیایی کشورمان خلاصه نمیشود و طراحی، اجرا و تولید انیمیشن «پسر دلفینی» بهعنوان پدیده اکران بینالمللی سینمای ایران تماماً در اوج به سامان رسید. این اثر در 2700 سالن سینمای کشور روسیه به روی پرده رفت و با فروش 50 میلیاردتومانی پدیده اکران بینالمللی سینمای ایران لقب گرفت. البته اکران این فیلم تنها به کشورهای شرقی خلاصه نشد و پسردلفینی تحت نظارت پخشکننده معتبر Lionsgate در آمریکا هم به نمایش درآمد. این فرایندی است که تحت مدیریت سرپرست جدید سازمان اوج هم باید ادامه پیدا کند و هیچ اتفاقی مانع از انجام آن نشود.
لیلی عاج، علی ثقفی، سیاوش سرمدی، حسین دارابی، حسین صفارزادگان و میثم حسینی تنها بخشی از هنرمندانی هستند که بهواسطه مؤسسه اوج و مدیریت آن توانستند به جریان اصلی سینمای ایران ورود پیدا کنند و اسیر خواست و کجسلیقگی پدرخواندههای این صنعت نیمبند نشوند. تحول در جریان یافتن خون تازه در رگهای سینمای ما از مؤسسه اوج رقم خورد و این راه کماکان میتواند ادامه پیدا کند، به شرطی که مدیریت جدید دست به ترکیب و تاکتیک برنده در دوران احسان محمدحسنی نزند.
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید