به گزارش ایران فیلم پرس، به نظر ميرسد كه عنوان «دكتر» بيشتر از آنكه بيانگر مرتبهاي علمي باشد، نوعي ابزار برندسازي اجتماعي است، عنواني كه با تكرار در محافل رسمي و رسانهاي، براي ايجاد نوعي اقتدار كاذب به كار گرفته و در مواردي، ابزاري براي تحكيم جايگاه سرمايهگذار در برابر بدنه حرفهاي سينما تلقي ميشود. اين عنوان كه در ظاهر اشاره به مدارك دانشگاهي ايشان دارد، اما در واقع كاركردي نمادين يافته و به نوعي دالّ بر نوعي پرستيژ، نفوذ و اقتدار مالي-اجتماعي در بدنه سينما تبديل شده است.
گروهی از سرمایهگذاران نوظهور سینما که عموما در میان اهالی این صنعت به «دکتر» شهرت یافتهاند در چند سال اخیر روی بخشی از گردش اقتصادی این حرفه اثر گذاشتهاند، نکته قابل تامل اینجاست که در بسیاری از موارد، نه تنها اطلاعات دقیقی از پیشینه تحصیلی این افراد در دست نیست، بلکه اساسا مشخص نیست که آیا آنان واقعا دارای مدرک دکتری دانشگاهی هستند یا خیر.
به نظر میرسد که عنوان «دکتر» بیشتر از آنکه بیانگر مرتبهای علمی باشد، نوعی ابزار برندسازی اجتماعی است، عنوانی که با تکرار در محافل رسمی و رسانهای، برای ایجاد نوعی اقتدار کاذب به کار گرفته و در مواردی، ابزاری برای تحکیم جایگاه سرمایهگذار در برابر بدنه حرفهای سینما تلقی میشود. این عنوان که در ظاهر اشاره به مدارک دانشگاهی ایشان دارد، اما در واقع کارکردی نمادین یافته و به نوعی دالّ بر نوعی پرستیژ، نفوذ و اقتدار مالی-اجتماعی در بدنه سینما تبدیل شده است.
تا چند دهه پیش، سرمایهگذاری در سینمای ایران عمدتا بر شانههای تهیهکنندگانی استوار بود که از دل بدنه سینما برآمده بودند و بر زوایای مختلف این صنعت اشراف داشتند. اما ورود ناگهانی سرمایهگذاران موسوم به «دکتر»-که عمدتا سابقهای در عرصه فرهنگ و هنر نداشته و خاستگاهشان بیرون از مدار حرفهای سینماست-معادلات را دگرگون ساخت.
این سرمایهگذاران که غالبا در حوزههای اقتصادی، تولیدی، عمرانی، پزشکی و حتی اراضی شهری فعال بودهاند، با تزریق منابع مالی هنگفت و گاه بیضابطه، فرصتهایی تازه اما بغرنج را در برابر سینمای ایران گشودند. ورود سرمایههای جدید، در نگاه نخست، میتواند نویدبخش توسعه و رونق تولید باشد. در دورهای که سینمای ایران با بحران مالی، تقلیل مخاطب و محدودیت در حمایتهای دولتی (به دلیل اوضاع شبه ورشکستگی کشور) مواجه بود، حضور این گروه تازهوارد، به ظاهر میتوانست مرهمی بر زخمهای کهنه باشد. در سینمای سالم، سرمایهگذار بخش خصوصی میکوشد با جذب مخاطب، کیفیت را به سود بدل کند؛ اما در مدل موجود، سود مقدم بر کیفیت است و مخاطب ابزاری است برای تثبیت جایگاه اجتماعی سرمایهگذار.
در واقع، ما نه با پدیده «خصوصیسازی» به معنای واقعی آن، بلکه با نوعی مصادره سینما به سود طبقهای خاص روبهرو هستیم؛ طبقهای که از مسیر سینما به دنبال ارتقای برند شخصی، تداوم روابط سیاسی و نفوذ فرهنگی است.
با این همه نمیتوان دستاوردها و ظرفیتهای مثبت ناشی از این حضور را نادیده گرفت. سرمایهگذاران تازهوارد-هرچند با انگیزههایی گاه شخصی یا غیرفرهنگی-زمینهساز تحرکی دوباره در چرخه تولید شدند، برخی پروژههای بزرگ، پربازیگر و پرهزینه که در گذشته به دلیل عدم تامین منابع مالی، در حد طرح و فیلمنامه باقی میماندند، به مدد این سرمایهها مجال تحقق یافتند. حضور این افراد، ولو به قصد سرمایهگذاری صرف، موجب گردش پول در نظام تولید شد و چرخهای خسته سینما را دوباره به حرکت درآورد. از منظر فنی نیز ورود سرمایهگذاران «دکتر» موجب رشد سطح کیفی تولید شده است.
بهرهگیری از فناوریهای نوین، تجهیز لوکیشنها به استانداردهای بینالمللی، استفاده از امکانات پستولید پیشرفته و حتی حضور پررنگتر آثار ایرانی در بازارهای جهانی، در بسیاری از موارد مرهون حمایتهای مالی گسترده این طیف تازهوارد است. همچنین، آن دسته از سرمایهگذاران که واجد تجربه مدیریتی در حوزههای صنعتی و اجرایی بودهاند، با ایجاد نظم مالی، زمانبندی دقیق و ساختار حرفهای در پروژهها، به نوعی موجب بازتعریف الگوی تولید در سینمای ایران شدهاند. نباید از نظر دور داشت که بعضی از همین دکترها، برخلاف تصور عمومی، رویکردی فراتر از سوداگری داشتهاند.
حمایت از فیلمهای اجتماعی، پرداختن به مسائل انسانی، توجه به حاشیهنشینی، مهاجرت، آسیبهای روانی و سایر موضوعات مغفول مانده، در کارنامه برخی پروژههایی که با سرمایه این افراد تولید شدهاند، مشهود است. در برخی موارد، این گروه از سرمایهگذاران با پرهیز از مداخله مستقیم در امور هنری، مدیریت پروژه را به متخصصان واگذار کرده و خود صرفا نقش پشتیبان مالی را ایفا کردهاند که این رفتار، در صورت استمرار، میتواند الگویی سازنده برای تعامل میان سرمایه و هنر باشد. همچنین حضور این سرمایهگذاران سبب شده است که چهرههای جدید و استعدادهای نوپا که پیش از این امکان دسترسی به منابع تولید را نداشتند، مجال بروز بیابند. حمایت از فیلماولیها و ورود به ژانرهای مغفول، فرصتهایی را فراهم کردهاند که شاید در نظام بسته و محافظهکار پیشین، تحقق آن دشوار یا ناممکن مینمود.
بنابراین گرچه نقد بر رویههای منفعتطلبانه و گاه نازلِ بخشی از این گروه بجاست، اما نادیده گرفتن نقشآفرینیهای مثبت آنان، در حکم نادیده انگاشتن جریانهای پویایی است که میتوانند در صورت هدایت صحیح، به ارتقای فرهنگ و هنر این سرزمین مدد رسانند. اصلاح این وضعیت، نه با حذف سرمایهگذار که با پالایش نظام سرمایهگذاری ممکن است. سینما به سرمایه نیاز دارد، اما سرمایهای آگاه، حرفهای و متعهد به اخلاق هنری. باید سازوکارهایی اندیشید که ورود سرمایهگذاران به سینما از طریق مجاری قانونی، شفاف و تخصصی صورت گیرد. همچنین آموزش سرمایهگذاران، ارزیابی صلاحیت فرهنگی ایشان و الزام به رعایت اصول صنفی و هنری میتواند راه را بر حضور مخرب عناصر غیرتخصصی ببندد.
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید