عوارض مصرف بیرویه از عطاران/چرا صددام نمیخنداند؟
گروه: تیتر یک , سینما | کد خبر: 74686 | ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۸:۲۳
فیلم «صددام»، که ادعا میکند تاریخ را به زبان طنز روایت میکند، نه تنها تماشاگر را نمیخنداند، بلکه هویت خود را به عنوان یک اثر سینمایی و کمدی به طور کامل از دست میدهد و به یک توهین دوساعته تبدیل میشود.
به گزارش خبرنگار ایران فیلم پرس، فیلم «صددام» دقیقاً در نقطهای قرار دارد که کمدی ایرانی، در سالهای اخیر، به سمت آن سقوط کرده است: ته دره ابتذال. اگر بخواهید بدانید «ابتذال» دقیقاً چیست، کافی است این فیلم را تماشا کنید. فیلمی که با اعتماد به نفس حیرتآور، خود را کمدی مینامد، اما نه تنها نمیخنداند، بلکه حتی هیچ پیامی نیز ندارد. در عین حال، سازندهاش بیآنکه خندهاش بگیرد، در مقابل دوربینها مینشیند و ادعا میکند که قصد دارد تاریخ را به زبان طنز روایت کند! اما آنچه در نهایت از «صددام» برمیآید، چیزی جز توهین دوساعتهای با چاشنی فریاد، بزنبزن و فانتزیپردازی جنسی سادیستی نیست.
در «صددام»، شوخی یعنی ضربوشتم، طنز یعنی تحقیر، و کمدی اسلپاستیک یعنی بزنبزنهای بیمنطق و بیپایهواساس میان آدمکها. این آدمکها نه شخصیت دارند، نه تیپ و نه حتی کاریکاتورهای به یاد ماندنی. آنها بیشتر شبیه آکسسوار صحنه هستند که فقط قابلیت تولید صدا دارند. فیلم با چنین شتابزدگی و بیمنطقی جلو میرود که گویی فیلمنامهاش را به یک چتبات درجه سه سفارش دادهاند، تا با کلمات کلیدی همچون «صدام»، «فانتزی جنسی»، «زن پلیس»، «زن پرستار» و «شوخیهای لفظی دوپهلو» چیزی از آن بسازد.
نویسندگان فیلم به نظر میرسد که نه تنها از تماشاگر، بلکه از سینما نیز متنفرند. چه کسی جز یک بیهنر، که از سینما بیزار است، میتواند چنین حجم عظیمی از موقعیتهای ابلهانه، توهینآمیز و بیربط را در کنار هم قرار دهد؟ برخی از موقعیتهای فیلم که فیلمساز از تماشاگر انتظار دارد در آنها بخندد، به قدری ضعیف و بیمحتوا هستند که حتی یوتیوب هم شرم میکند آنها را تحت عنوان «طنز» منتشر کند. تنها منطقی که میتوان برای فیلمنامه «صددام» در نظر گرفت این است که نویسنده خواسته چند کلیپ کوتاه برای انتشار در اینستاگرام بسازد و مجبور بوده این کلیپها را به هم متصل کند.
در نهایت، «صددام» نه فیلم است، نه کمدی و نه حتی فاجعهای تمامعیار. «صددام» صرفاً نشانهای است از افول سلیقه، مرگ اندیشه و پیروزی مطلق ابتذال بر سینما. این فیلم نمایشی است از اینکه چگونه سینما به سمت تولید آثار سطحی و بیمحتوا حرکت کرده و جایی برای هنر واقعی باقی نمیگذارد.
در پایان، باید به سؤالاتی اشاره کنم که پس از تماشای چنین فیلمهایی به ذهن خطور میکند. آیا مسئولان سینمای ایران هیچ رسالت و مسئولیتی در قبال ارتقای ذائقه تماشاگر برای خود قائلاند؟ آیا اگر اصل بر ممانعت، سانسور و ممیزی باشد، این فیلمهای تهی و بیارزش نباید از اولویتهای سانسور قرار گیرند؟ آیا فیلمی که تاریخ و مسائل اجتماعی را تحقیر میکند، مسخرهکردن عزاداریها و جنگ را به موضوعی برای شوخی تبدیل میکند و از فانتزیهای سادیستی بهره میبرد، از فیلمی مثل «قاتل و وحشی» خطرناکتر نیست؟ آیا عدهای در سینمای ایران برای پول درآوردن از سانسور و ممیزی بهره میبرند؟ سانسور و ممیزی که به برخی فیلمسازان مانند سازندگان «صددام» اجازه میدهد با حرکت در امتداد خط قرمزها میلیاردر شوند و در مقابل، عدهای دیگر باید در خانه بنشینند؟
آیا کسی صدای ما را میشنود؟ واضح است که نه؛ فروش چشمگیر و تخدیری این فیلمها مسئولان سینمای ایران را کر کرده است.
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید