همآهنگ جُنگ نیست که استعداد بیاورد
گروه: تیتر دو , رادیو و تلویزیون | کد خبر: 7639 | ۲۸ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۳۴
بهزاد عبدی یکی از داوران برنامه «هماهنگ» در بخشی از نشست به مورد عتاب قرار گرفتن عوامل این برنامه بهدلیل بخشهایی از اجرای سرودهای آیینی اشاره کرد.
به گزارش ایران فیلم پرس، حواشی برنامه خیلی زودتر از پخش آن شروع شد؛ از طرح «هماهنگ» بهعنوان اولین مسابقه استعدادیابی در حوزه سرود، تا کارناوال کشوری عوامل این برنامه برای پیدا کردن استعدادها، تا داورانی که بیشتر وجه بازیگری داشتند تا موسیقایی… همه این موارد باعث شد تا خیلی زود این برنامه واکنشهای مختلفی بگیرد.
برنامه «هماهنگ» از ابتدای اردیبهشت ماه روی آنتن شبکه نسیم و افق رفت و البته در زمان پخش هم درگیر حاشیههایی شد از توقیف و حذف یک باره از آنتن تا ممیزی و…. این برنامه کاری از مجموعه «ماوا» از زیرمجموعههای سازمان اوج است که به تهیهکنندگی سیدمحمدصادق حسینی و کارگردانی مهدیار عقابی ساخته میشود.
بهزاد عبدی که با شروع مرحله استودیویی «هماهنگ» در میان داوران این برنامه دیده میشود هم در جایگاه داور و هم فراتر از آن در جایگاه مشاور، نقش مهمی در ساخت «هماهنگ» دارد. آهنگساز اهل ایران که هم در ایران و هم در خارج از کشور تجربههای موفق موسیقایی داشته است که در ایران منجر به جوایز متعددی از جمله دو سیمرغ بلورین و در کشورهای مختلف منتج به همکاریهایی در سطح جهانی و به صورت حرفهای شده بود.
با شروع مرحله استودیویی این برنامه سراغ هسته اصلی این برنامه رفتیم تا درباره اولین مسابقه تلنت سرود در تلویزیون، چالشها، پیچیدگیها، جذابیتها و اهداف و مامویت های آن گفتگو کنیم.
بیشتر بخوانید: فراخوان جشنواره نمایشهای آیینی سنتی
بهزاد عبدی داور و مشاور برنامه، مهدیار عقابی کارگردان و احسان خداپرست قائم مقام مرکز موسیقی ماوا ما را در این گفتگو همراهی کردند.
* برای شروع از ایده تلنت سرود در بخش برنامهسازی بگویید که با توجه به اینکه برنامههای موسیقایی در تلویزیون کمتر سرانجام موفقی داشته است چطور با ریسک و چالشهای تولید این مجموعه کنار آمدید؟
احسان خداپرست: مجموعه ماوا سال ۹۵ با هدف ترویج سرود راه اندازی شد. خیلی هم برای ما جذاب بود که آقای احسان محمدحسنی رئیس اوج وقتی میخواست ماوا را راه بیندازد مأموریت آن را مشخص کرده بود یعنی از همان ابتدا مأموریتی تعریف شد نه اینکه اول سازمانی راه اندازی شود و بعد مأموریتهای آن احصا شود. مأموریت هم احیای سرود بود و جمله واضح او این بود که سرود اگر شبیه یک انسان باشد الان به کما رفته است. این سرود را اگر میخواهید عمل کنید یا به دکتر ببرید یا هر کار دیگری برایش انجام دهید اما باید به جامعه برگردانید و احیایش کنید. از سال ۹۵ فعالیتهای متنوع، متکثر و مؤثری انجام دادیم و یکی از پروژههایی که تعریف شد استعدادیابی بود. اما آن زمان ظرفیت این کار نبود و اصلاً سرودی نبود که بتواند در برنامه استعدادیابی ظهور و بروز حرفهای داشته باشد و احتمالاً فقط با یک شوق مواجه میشدیم.
این دغدغه را از سال ۹۵ نگه داشتیم و طی یک برنامه سه تا چهار ساله تلاش کردیم گروهها را در سه موضوع ارتقا دهیم. اول بحث قطعه بود که الان کار سادهای شده است و پیش از این نه تنها ساده نبود که اصلاً تولید قطعهای نداشتیم و بیشتر کارهای ضعیف بود که تولید میشد اما ما سطح سلیقه، ژانر و مدل تولید کارها را عوض کردیم. بحث بعدی بحث پروفورمنس و اجرای خلاقه کارها بود و سرود دیگر یک اتفاق ساده که فقط بایستید نبود آن زمان ما وقتی پی ام سی و رادیو جوان را میدیدیم حسرت میخوردیم که چرا ما نماهنگ نداریم اما الان اینها باید بیایند و از مجموعههای انقلابی درس موزیک ویدئو سازی بگیرند. در حال حاضر کارگردان، تهیه کننده و عوامل زیادی در این حوزه فعالیت میکنند اینها اراده میکنند کار خوب میسازند نمیگویم حتماً کارها فوقالعاده است اما مجموعههای دیگر باید بیایند و از انها یاد بگیرند. بحث دیگر هم اجرا میان مردم است گروههای سرود محکوم بودند که بروند و در جشنوارههایی که چند داور نشستهاند برای انها بخوانند جایزهای بگیرند و بعد به خانههایشان بروند من هر گروه سرودی که میبینم در رزومهاش زده است نفر اول یا دوم فلان جشنواره و صرفاً همین است. ما سال ۹۹ یک برنامهریزی داشتیم با تهیهکننده و کارگردان این برنامه و با هم به یک نتیجه رسیدیم که ۶ ماه روی این پروژه مطالعه میکنیم اگر به نتیجه و خروجی جذابی نرسیدیم پروژه را نمیسازیم و هزینه بیتالمال را برای کاری که جذاب نمیشود خرج نمیکنیم. ۶ ماه مطالعه کردیم و جلسات مستمر و پروپوزال داشتیم و بعد دیدیم میتواند این پروژه جذاب باشد و حرف ناگفته داشته باشیم.
* آقای عقابی این ۶ ماه در نهایت چطور به آنتن و تجربه برنامه تلویزیونی منتهی شد؟
مهدیار عقابی: فکر میکنم خوب است که اتفاقاً از انتهای این حرفها ادامه دهم. اینکه سفارش دهنده یک برنامه تلویزیونی بپذیرد که برای آن باید ۶ یا ۷ ماه مطالعه کرد و بعد از آن تازه تصمیم بر تولید گرفت اتفاق ویژه ای است. بزرگترین دلیلی هم که ترغیب شدم این بود که با هر کس از همکارها که مشورت میکردم که میخواهم وارد ژانر تلنت سرود شوم از پیش محکوم به شکست بودم.
سوال دیگرمان این بود که سرود در استودیو جذاب است یا نیست؟ چون آنچه که پیش از این میدیدیم گروههای سرود به تلویزیون میآمدند و پلی بک میکردند و همه هم یک میکروفن یک شکل و لباسهای یک شکل داشتند و صاف میایستادند و اجرا میکردند.
* به دلیل برنامههای موسیقایی که تجربه خوبی نداشتند؟
عقابی: و به خاطر سابقه سرود که معتقد بودند جذاب نیست یعنی گروهها میخواهند فقط بایستند و شعری را بخوانند. ما دنبال راهکاری بودیم که چطور میتوانیم هم جذاب باشیم و هم تلنت باشیم و کار سرود را پیگیری کنیم. دردسرهای مختلفی هم داشتیم. الان که مرحله اول را طی کردیم و به مرحله استودیویی رسیدیم فکر میکنم به برخی از دستاوردهای مورد نظرم رسیدم. برای من سوال بود که برای مخاطب تلویزیون سرود جذاب هست یا خیر که با تجربه کنونی اتفاقاً میبینم جذاب است.
سوالم این بود که میشود اتفاقاتی فراتر از خواندن سرود را رقم زد که در برنامه توانستیم آن را محقق کنیم. یا سوال دیگرمان این بود که سرود در استودیو جذاب است یا نیست؟ چون آنچه که پیش از این میدیدیم گروههای سرود به تلویزیون میآمدند و پلی بک میکردند و همه هم یک میکروفن یک شکل و لباسهای یک شکل داشتند و صاف میایستادند و اجرا میکردند. حالا آقای عبدی در این برنامه تقریباً ۳۶ اجرا را دیدند و میتوانند تصدیق کنند که در برنامه حداقل برای عوامل فنی توانستهایم به نوعی جذابیت ایجاد کنیم که حتی بین آنها هم حس رقابت ایجاد شود.
من و آقای خداپرست به این فکر میکردیم که چطور میتوان سرود زود بازده ایجاد کرد؟ یعنی تا ایده و طرح به مرحله محصول برسد و نماهنگ بشود یک روند یک ماهه طول میکشد که بیات میشود ولی در همین برنامه این را تست کردیم که میشود در یک استودیوی ساده بلک باکس سرود را به نوعی در سه روز تولید و تصویری کرد که بتواند کارش را انجام دهد. اینها دستاوردهایی بود که در این پروژه داشتیم. ما چالشی داشتیم که آیا میتوان پرفورمنس را به گروه سرود اضافه کرد؟ یعنی بچهها میتوانند هم بخوانند و هم حرکت کنند؟ که دیدیم حرکتهای سختی داشتند و خواندند و خوب هم خواندند یعنی استعدادی که از نوجوانها تصور میشد که بتوانند از پس آنها بربیایند.
ما در حوزه تئاتر با هرکسی مشورت میکردیم میگفتند معدود بازیگری داریم که بتواند هم فرم اجرا کند و هم دیالوگ بگوید یا بخواند. شاید فقط حمید حامی بتواند چنین کاری کند اما این بچهها از پس چنین چالشی برآمدند و من برخی مواردی که دنبالش بودم تیک زدم.
* فکر میکنم یکی از برگ برندههای برنامه بهرهگیری از چهرههای متخصصی چون بهزاد عبدی است که اگرچه بهعنوان مشاور حضور دارند اما در خود برنامه و در جایگاه داور در بخش استودیویی یا مرحله دوم مسابقه وارد میشوند، سوالم این است که چرا در دور اول سراغ بازیگران رفتید و وزن بازیگری در انتخاب داوران بالاتر بود؟
عقابی: وقتی یک برنامه چند مرحلهای را برای خود متصور میشوید قطعاً متناسب با آن انتخابهای خود را دارید. آقای عبدی از ابتدا لیدر و همراه فکری و محل مشورت ما بود. شاید روز اولی که میخواستیم این تلنت را بسازیم اولین گزینه در همراهی با ما، آقای عبدی بود. یکی از عوامل اینکه فکر کردیم پروژه منجر به شکست نیست خود وجود آقای عبدی بود. در مرحله کارناوال من خیلی با آقای عبدی صمیمی نبودم و ملاحظهای داشتیم که این ۱۴ هزار کیلومتر ایشان را اذیت نکند اما او جلوتر از همه تیم بود.
از طرفی ما در مرحله کارناوال به دنبال این بودیم که خیلی تخصصی به ماجرا نگاه نکنیم چون مرحله انتخابی است و پکیجی از اعتماد ب نفس گروه و انسجام گروه برایمان مهم بود. اینکه ابعاد تربیتی گروه توسط سرپرست مشخص است یا خیر؟ یا بچههای گروه روی صحنه راحت هستند یا خیر؟ و… را در نظر گرفتیم. چالش را هم ایجاد کردیم که هیچکس حق ندارد پلیبک بخواند و این برای گروههای سرودی که الان فعال هستند بحران بود.
خیلی از گروهها وقتی فهمیدند باید اجرای زنده داشته باشند انصراف دادند. برای آنها ملاک گروه زیبایی و چهره عمومی گروه بود تا صدا. متاسفانه یا خوشبختانه برخی از گروههایی که خیلی هم در حوزه سرود فعال هستند و اسم و رسم و درامدهای عجیب و غریب دارند از این دایره حذف شدند و فهمیدند اهل رقابت در این حوزه نیستند. داورهایی هم که در کارناوال در کنار ما بودند و واقعاً هم از آنها بهره گرفتیم از این جنس بودند بچههایی که از زمین خاکی بلد شده بودند. عباس غزالی اهل کانون حر است که در دوران نوجوانی خودش مراحل را پله به پله طی کرده و به اینجا رسیده است. امیریل ارجمند که مواجههای احساسی با بچهها دارد و با آن فضای قهرمانانهای که دارد کنارش از دل مهربانی هم برخوردار است که برای نوجوانان جذاب است.
* برای انتخاب داوران هم با آقای عبدی مشورت داشتید؟
عقابی: با آقای عبدی مشورت داشتیم مثلاً اشکان کمانگری یک اتفاق ویژه و دستاوردی است که این برنامه به او رسید. یک خواننده بسیار متخصص که معلم است.
* فکر میکنم در بخش قبلی درستترین فرد در مقام داور اتفاقاً اشکان کمانگری بود. نمیدانم چقدر در جریان انتقادهای فضای مجازی نسبت به داوران برنامه بودید اما برای همه انتخاب بازیگران سوال بود.
عقابی: من به هرکسی که نقد وارد میکرد این را میگفتم که مرحله اول استودیویی را ببینند و بعد خودشان میفهمند شان حضور عباس غزالی، فلورا سام و دیگران چیست. اینکه اینها چه توانایی را در گروهها کشف کردند و حتی چگونه کارنامه برای گروهها صادر میکردند. آنها کاملاً تست بازیگری میگرفتند و ما این ظرفیت را در بچهها دیدیم که بازیگر و خواننده بودند. این هم هدف ما بود که میخواستیم پرفورمنس و اجرای خلاق را در گروهها زنده کنیم و بگوییم فقط به ترتیب قد ایستادن خلاقیت نیست و میتوان خیلی کارهای جذاب روی صحنه انجام داد. با این نگاه آقای غزالی و خانم سام خیلی کمک بزرگی به این فرایند کردند و جنس بازبینی هایشان متفاوت بود.
* جناب عبدی شما سالهاست هم حوزه تخصصیتان موسیقی است و به همان اندازه رسانههای تصویری را هم میشناسید و همکاریهای تخصصی با سینما و تلویزیون داشتهاید. اما نگران نبودید که با توجه به برنامههای موسیقایی که در تلویزیون شکست خوردهاند نتیجه این اتفاق چالشبرانگیز باشد.
بهزاد عبدی: افتخار میکنم که گروه سرودی هستم، هر آنچه در هر جایگاهی در موسیقی دارم اگر سی دی کمپانی معتبری چون ناکسوز را دارم یا کارهای مرا ارکسترهای مختلف اجرا میکنند به این دلیل است که گروه سرودی هستم. همین الان اگر گروه سرودی تشکیل شود افتخار میکنم و سرود میخوانم. بنابراین وقتی قرار است برنامهای از منظر سرود تولید شود جواب مثبت میدهم. صادق حسینی تهیه کننده برنامه را سال هاست میشناسم و در گروه سرود من بوده است و وقتی او این اتفاق را با من مطرح کرد دغدغه من میشود و احساس میکنم هر کمکی را که میتوانم باید انجام دهم. نکاتی را که لازم است به دوستان خوش فکرم منتقل میکنم گاهی هم نکتهای باشد مخالفت میکنم و می گویم این کار مثلاً نتیجه نمیگیرد. کار را از خود می دانم بنابراین اصلاً نمیترسم چون من هر کاری کردهام موفق بودهام. شاید جمله سنگینی باشد اما یا سراغ کاری نرفتهام و یا موفقیت امیز بوده است.
الان هم که اینجا هستم چون دوست دارم سنگهایی را که بر سر راه است بردارم. سنگهایی از دوستانی که نمیدانند سرود چیست و تاویل آنها از سرود یک سری پرتاب پیامهای ایدئولوژیک در صورت خودی است. رسالت سرود چیز دیگری است و خوشحالم که مجموعه ماوا آقای جعفری آقای خداپرست و دوستم صادق حسینی مرا پذیرفتند که در خدمتشان باشم.
چالشی نداریم هر کار قویای که بیاید همه را با خود همراه میکند. علت اینکه ما با برنامههای ضعیف مواجه بودیم چون فکری پشت آنها نبوده است. این برنامه قوی است و من تمام قد پای آن ایستادهام چون برنامه خودم است و هر چالشی هم باشد آن را کنار می زنم و از رویش رد میشوم.
هر آنچه هم که در موسیقی یاد گرفتهام به لطف سرود و معلمهای سرود است به لطف بهنام صبوحی، امیر بکان، سیدجوادهاشمی، فردین خلعتبری است اینها ادم های بزرگی در جامعه موسیقی هستند و من همچنان شاگرد آنها هستم. من هر آنچه در موسیقی دارم از سرود است. بنابراین به دوستان در برنامه پیوستم و با افتخار هم این کار را کردم. پس از منظر مدیا هرگز برای من چالش نبوده است و حتی دوست دارم دیگران یعنی موزیسینهای بزرگ را با خودم همراه کنم. من در این برنامه سرودهایی دیدم که میتوانم به ضرس قاطع بگویم گروهها در اپرایی که مینویسم میتوانند، بیایند و بازی کنند. ما خوانندگان مطرحی در جهان موسیقی داریم که به آنها میگوییم از این طرف صحنه به آن طرف بروید و بخوانید و میگویند نمیتوانیم یا صدایمان میگیرد اما این بچههای کوچک میچرخیدند، بالانس میزدند و همزمان هم میخواندند. تمام دنیا خواننده دعوت میکند که بتواند روی صحنه بازی کند تا به اپرا تبدیل شود و یا بازیگرانی پرورش میدهند که بتوانند بخوانند. ما الان چند بازیگر داریم که بتواند همزمان بخواند؟ یا چند خواننده داریم که بتواند همزمان بازی کند؟ دغدغه سینماییها این است که کاراکتر هم بتواند بازی کند و هم ساز بزند اما نداریم! ظرفیتی که برنامه «هماهنگ» که اسم فوق العاده زیبایی هم دارد، ایجاد کرده است همین است. باورتان نمیشود اما من گروههایی را دیدم که وقتی سابقه شان را میخواندم بغض میکردم. بچهای که با موتور ۲۰ کیلومتر راه میآمد تا با بچههای دیگر سرود بخواند. این خیلی مهم است.
خود من در سرود خیلی چیزها یاد گرفتم. بچه درسخوان بودم و معدلم بالا بود و از سرود هم غافل نمیشدم. دو سال بعد از دانشگاه در گروه سرود سیدجواد هاشمی بودم. نه به خاطر اینکه یک حرکت است به این خاطر که جهت دهی دارد. حرکت میدهد.
* از منظر برنامه تلویزیونی هم نگاه کنید. ایدهآل شما بهعنوان برنامه تلویزیونی و چه چالشهایی داشتهاید که فکر میکنید لازم است برداشته شود یا انتظار چه حمایتی از مدیران دارید؟
عبدی: دو نگاه داریم یک نگاه تکنیکی است که دوستان کارگردان هستند و من هم خود را به آنها میسپارم بازیگری مثل آل پاچینو هم خودش را میسپارد به کارگردان و اگر فیلم هم بد دربیاید چیزی از او کم نمیکند. من هم خودم را سپردهام و تا اینجا نتیجه زیباست اما نگاهی فرهنگی داریم از جانب مدیران که من خیلی متاسفم. از این زاویه که اتفاقی در حال رخ دادن است که میتواند تفرقه اقوام را به وحدت اقوام تبدل کند. اینکه من نمی دانم در فلان جشن عروسی، دخترها دستمال را بالا و پایین میبرند ضعف من است. این کار یک آیین است نه اینکه اینها در حال رقص باشند. اینکه دست را با حرکت خاصی جلو و عقب میبرند و شبیه شتر میکنند نوعی فرم است که هنرمندها میفهمند تقلیدی از حرکت شتر است نه رقص. «النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا یعنی مردم دشمن چیزی هستند که نسبت به آن جاهل هستند» و این ندانستن میتواند آسیب زا باشد.
اینها نمیدانند این آیینها چیست و بعد مقابل برنامه میایستند. اینها نمیدانند که چه اتفاق مهمی (با نمایش این آیینها) برای کشورمان رخ میدهد. این آیینها به زیبایی هر چه تمام تر در کنار هم میایستند آن هم با مفاهیمی که عمق آنها بسیار زیباست. من ۳۶ سرود دیدم و بخشی از کارناوال را هم دیدم و متوجه شدم اینها به زیبایی هر چه تمام تر مفاهیمی را که خود نظام جمهوری اسلامی دوست دارد بیان میکند. این سرود ایدئولوژی را در صورت نمی کوبد تو باید فکر کنی و پیدایش کنی. چرا باید هر شعاری را که در راهپیمایی میدهیم در سرود هم بگوییم. سرود یک کار هنری و جمعی است. شعار جای خود را دارد. سرود قرار نیست شعار بدهد. سرود بچهها را جمع میکند و در مسیری پیش میبرد که همان شعاری را که میخواهند بلند سر بدهند، عملی میکند اما به زیباترین شکل ممکن.
* آن هم در مدیوم تلویزیون که هم باید جذابیت بصری داشته باشد…
عبدی: و واقعاً این جذابیت را دارد. کاری از کرمان داشتیم که درباره کاروانسراهای ویران شده است. کاری که باید فلان نهاد مرتبط با گردشگری انجام دهد. کاری که از میناب میآید و معنایش این است که به مردها میگوید شما به دریا بروید ما سنگر را حفظ کردهایم.
دوستان مورد عتاب قرار گرفتهاند. چون آن شخص نمیداند که معنای این آیینها چیست!
*و بعد اینها سانسور میشود؟
عبدی: دوستان مورد عتاب قرار گرفتهاند. چون آن شخص نمیداند که معنای این آیینها چیست! معنای آن حرکت دست، نشانی رو به دریاست و بخواهند فهم خود را بالاتر ببرند. ما از گروه ماوا حزب اللهیتر که نداریم. کار حزباللهی انجام میدهند. اما آن دوستان به جای اینکه کار حرفهای خود را انجام دهند در گرداب صیانت افتادهاند و نمیدانیم از چه چیزی هم صیانت میکنند. گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری.
* یک اتفاق جالب هم این بود که این برنامه از دو شبکه پخش میشود در شبکهای بخشی دچار ممیزی شد و در شبکهای دیگر به طور کامل پخش شد.
عبدی: شبکهای که قطر فیلترش از دیگر شبکهها بیشتر است برنامه را کامل پخش میکند و شبکهای که اصلاً فیلتر ندارد سانسور میکند. این وحشتناک است. سرود به من یاد داد که اگر ما ضربهای در فرهنگ خوردهایم از خودی خوردهایم. مردم عادی این سرودها را میبینند کیف میکنند. یک بار برخی از دوستان باید بیایند قصه این بچههایی را که برای سرود در برنامه حضور یافتهاند بشنوند و خجالت بکشند که چطور اینها کار فرهنگی میکنند. اینها میتوانستند هزار کار دیگر انجام دهند یا حتی موسیقی دیگری را بیاموزند.
* چقدر ضروت دارد که در موارد این چنینی ابتدا به یک فهم مشترک با برخی سیاستگذاران برسیم؟
عبدی: اصل بالای سیاستگذاریهای ما هیچ مشکلی با چنین فضاهایی ندارد. مشکل کسی است که سلیقهاش را اعمال میکند. سلیقه چرا جای عقیده حکم میکند هیچ سلیقهای حق ندارد جای عقیده حکم کند. کاری که استالین در زمان کمونیسم انجام میداد. موسیقیهای خاصی دوست داشت و میگفت فقط همان آثار باید پخش شوند.
مگر نسیم و افق هر دو به سازمان صداوسیما تعلق ندارند؟ رییس سازمان یک نفر است. چطور آیتمی در افق پخش میشود در نسیم پخش نمیشود. این یعنی سلیقه حاکم است. سازمان مشکلی ندارد. صداوسیما هرچه ضربه میخورد از افراد زیردستش است که سلیقهای عمل میکنند. محسن برمهانی معاون سیما زمانی به پشت صحنه برنامه آمد و اتفاقاً گفت عجب کاری است. از من پرسید پلی بک میشود و گفتم اتفاقاً من اینجا هستم تا کسی پلی بک نداشته باشد. با نوعی شعف از کار استقبال کرد. پس به نظرم سیاست سازمان در راستای این برنامه است.
* من بهصورت مستمر قسمتهای مختلفی از برنامه را میبینم که به نظرم اتفاق خوب و قابل تحسینی است. جمعخوانی مقوله مهمی در عرصه موسیقی است. نمیخواهم وجوه اجتماعی جمع خوانی در ایران را با دیگر کشورها مقایسه کنم اما آنچه که از برنامه هماهنگ میبینم و مشاهده میکنم با احترام به همه بزرگانی که زحمت میکشند گویی قرار است فضا صرفاً در همین مدیوم تلویزیون به مخاطب و بیننده نمایش داده شود و هیچ نتیجه کیفی از مقوله سرود نداشته باشیم. این را لطفاً با صراحت بگویید که ماوا با چه دورنمایی وارد ماجرای ساخت «هماهنگ» شد و چه هدفی را از سرود دنبال میکند؟ چون آنچه میبینم دقیقاً همان قالبی است که انگار در جشنوارهها در حال رخ دادن است.
عبدی: ما یعنی این مجموعه اتفاقی را داریم رقم میزنیم که تاکنون رخ نداده است. طبیعی است که با گروههای ضعیفی در ارتباط هستیم که اصلاً نمیدانند سرود چیست و صرفاً در این حد هستند که دستشان را به پشت بگیرند و نهایت خلاقیت شان این باشد که ذوزنقهای یا مثلثی و یا گرد بایستند. ما در نقطه صفر هستیم. آقای عقابی و دوستان ماوا سعی کردند با این گروههای ضعیف برنامهای بسازند که خروجی خوبی داشته باشیم. من خودم الان در استودیو اینها را میبینم حیرت میکنم. شما اما از بین ۶۰۰ گروهی که در نهایت به ۹۰ و ۳۶ گروه رسیده است اینها را میبینید.
* تعارف را کنار بگذاریم من هم پدرم و هم مادرم معلمان آموزش و پرورش بودند و مادرم معلم سرود هم بود. در دورهای براساس سیاستهای فرهنگی ماجرای پیشاهنگی به وجود آمد و تاثیرات خود را هم گذاشت. ما چرا نتوانستهایم بعد از دوران انقلاب جریان سرودهای پیشاهنگی را اجرایی کنیم؟
عبدی: ما چرا ۴۰ سال گروه سرود نداشتیم؟ من خودم در گروه سرود بودهام معلمان ما همه مربیان آموزش یافته زمان قبل بودند. یعنی همه موزیسین و درجه یک بودند. کسی که پیانو میزد پیانیست بود. فردین خلعتبری آموزشیافته بود. اینها معلمان ما بودند. دورهای هم ما سرود حسابی خواندیم بروید آوای انقلاب یک تا چهار را گوش دهید. اما از دورهای به بعد موسیقی دست نااهلان افتاد که در وهله اول معتقد بودند موسیقی حرام است و در مرحله بعد میگفتند ولی حالا برای سرود اشکالی ندارد. ما در یک دوگانگی قرار میگرفتیم که ساز نباشد و نشان ندهیم ولی سرود داشته باشیم. در زمان پیشاهنگی ارکستر داشتند، گروه روسیه را که ببینید ارکستر در حال نواختن است و صد مرد هم میخوانند و یا گروههای کرهای و چینی که سردمداران سرود هستند.
به قول آقای خداپرست سرود ما حدود ۲۰ سال در کما بود تا سال ۷۵ که دیگر نفسهای آخر سرود بود و سرود تمام شد. افتاد دست یک سری افراد نااهل که خودشان هم بلد نبودند، مداحی را سرود کردند، جمع خوانی میکردند و میشد سرود. کانسپت سرود به هم ریخت. سرود فقط دهان باز کردن جمعی نیست بلکه حقیقت جمعی است.
تیم برنامه ساز اینجا فداکاری کرده است چیزهایی را نشان داده که برچسب غیرجذاب بودن و غیرحرفهای بودن به او میخورد. اما به نظرم عین جذابیت و حرفهای بودن است چون ما نیامدهایم با سرود برای خودمان عکس یادگاری بگیریمخداپرست: روز اولی که پروژه تعریف شد کوچک بود و بعد هرچه جلوتر رفتیم بزرگ و بزرگتر شد و ظرفیتهای آن را بیشتر پیدا کردیم. کارناوالی که شما آن را در ۱۶ کلاکت میبینید قرار بود یک آیتم پنج دقیقهای در کلاکت اصلی باشد. قرار بود فقط تیم برنده را ببینیم. جلو رفتیم و دیدیم گروه سرودی که از بشاگرد و اندیکا و فلان روستای محروم آمده است آن هم با دمپایی و فلان لباس چروک ۱۲ ساعت فقط در راه بوده است چرا نباید او را در تلویزیون نشان ندهیم؟ مگر میشود! نامردی است. تیم برنامه ساز اینجا فداکاری کرده است چیزهایی را نشان داده که برچسب غیرجذاب بودن و غیرحرفهای بودن به او میخورد. اما به نظرم عین جذابیت و حرفهای بودن است چون ما نیامدهایم با سرود برای خودمان عکس یادگاری بگیریم. بچهای که تا به حال خودش را در تلویزیون ندیده است و حالا ۶ بار شبکه نسیم او را پخش میکند و ۴ بار شبکه افق پخش میکند…
عبدی: حتی اگر یکی مستند او را میساخت در فلان جشنواره جایزه هم میگرفت چون دارد بدبختی را نشان میدهد.
خداپرست: دقیقاً. حالا این بچهها وقتی خودشان را با لهجه خودشان میبینند. تپق میزنند. نفس کم میآوردند، خراب میکند و وقتی از او میپرسند چندمین اجرایشان است میگویند این اولین اجرای انهاست.
عبدی: زمان شوروی خانههایی بود که به آنها خانه فرهنگ میگفتند که آهنگسازان افسانهای در این خانهها در فلان دهات سیبری ساز میزدند. ما چنین فضایی را نداریم و دستاورد «هماهنگ» این است که ما یک جایی را فراهم میکنیم که ۲۰ تا بچه در ان کار هنری کنند و اگر هماهنگ به این برسد کار خود را انجام داده است.
خداپرست: این برنامه جُنگ نیست. خیلی از برنامههای تلویزیون که اسم نمیآورم، میروند و میگردند و بعد میگویند یک استعداد پیدا کردهایم خیلی هم خفن است و برنامه را با او جذاب میکنیم.
عقابی: استعداد هم نیست دارد کارش را میکند. پولش را درمیآورد.
خداپرست: بله استعداد هم نیست، دارد دیده میشود… اینها را جمع میکنند تا برنامه جذاب بسازند. اما این بچههای «نماهنگ» اینگونه نبودند. ما ۱۴ هزار کیلومتر با اینها حرکت کردیم. با یک تیم صد نفره همراه بودیم. اوج یک ماشین دارد به اسم «سفیر آفتاب» که یک استیج متحرک بود. در جایی مستقر شد و ۱۰ روز اجرا داشت. بچهها بسیار اذیت میشدند در سفر. که این ماشبن پنچر شود، باند چگونه باشد، تلویزیون ان چه اتفاقی برایش بیفتد. عوامل پوست میانداختند و همه استرسهای تولیدی برنامه. این ماشین در جایی که مستقر میشد برنامه را اجرا میکردیم و به نوعی ما برای سرود به یک اردوی جهادی رفتیم و اردوی جهادی برگزار کردیم. عباس غزالی، فلورا سام و… دمشان گرم که این ۱۴ هزار کیلومتر ما را همراهی کردند.
من به کارگردان در جایی گفتم دیگر این چرخهای ماشین را نشان نده، زشت است و او گفت میخواهم نشان دهم که با چه ماشینی سفر رفتیم.
ما یک خرق عادت کردیم، کاری که دیگر برنامهها مثل عصر جدید ندارد، مرحله انتخابش را کوتاه نشان میدهد و وارد بخش اصلی میشود چون فقط جذابیت برنامه مهم است اما ما در این ۱۶ قسمت نوعی «شو رئالیتی» یا نمایش واقعیت را داشتیم که در جاهایی هم رئالیتی شو خواهد شد.
* از عصر جدید مثال زدید ولی فکر میکنم برنامه در خروجی تلویزیونی نوعی کمبود دارد که نتوانست اینها را برای مخاطب جذابیت بخشی کند.
خداپرست: برنامه هنوز شروع نشده است و این جذابیتها در ادامه بیشتر دیده میشود.
ادامه دارد…
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید